جمعه, ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
شهر گربه ها
هاروکی موراکامی
نشر نون
یکی از مهمترین مجموعه داستان های کرتاثار را امید نیکفرجام با عنوان
«آگراندیسمان و چند داستان دیگر»
ترجمه کرده و نشر چشمه منتشر کرده است.
مرفی
یکت / سهیل سمی / نشر ققنوس
در میان رمانهای ساموئل بکت، شاعر، نویسنده و نمایشنامهنویس ایرلندی (1989-1906) مِرفی چند شخصیت و طرحی کم و بیش روشن دارد. از بعضی جهات به خود «بکت» شبیه است. زندگینامهنویسان او به خطوط موازی میان این رمان و زندگی بکت اشاره کردهاند. گفتنی است بکت در زمان نگارش این رمان در لندن به روانکاو مراجعه میکرده است.
بکت در همان دوره، عامدانه و به قصد تجربه کردن فضا و روحیهها برای دیدار با «جفری تامپسن»، دوستش، به بیمارستان میرفت. در رمان مطالبی نیز وجود دارد که به خاطرات و دیدهها و شنیدههای بکت از دوران کودکی تا بزرگسالیاش مربوط میشدند. با وجود تمام تمسخرها و شرحهای عینی، روشن است که نویسنده با مِرفی همدلی دارد.
Tante Nusch
Übersetzer auf Deutsch :
Mag. Mehrpuyan Mirchi
Autorin :
Mag. Mitra Davar
نشر پر منتشر کرده است :
چاپ دوزبانه داستان خاله نوشا و پانزده داستان دیگر از میترا داور به زبان آلمانی
برگردان: پویان میرچی
طرحی از کودک / آن یدرلوند
اشعار یدرلوند سرشار از تصویرهای طبیعت و مهارت های زبانی هستند. تسلط بی نظیر او بر زبان سوئدی و چیرگی اش در ساختن اصطلاحات زبانی، اشعار وی را حزو گنحینه ی گران قیمت ادبیات معاصر سوئد ساخته است. اشعارش به زبانهای مختلف دنیا از جمله دانمارکی، نروژی، روسی، فرانسوی، اسپانیایی، چینی و ژاپنی ترجمه شده اند.
متفکر-گابریل میسترال
چانه اش روي دستي زمخت
" متفكر " به ياد مي آورد
قامتش وقف گور شده است.
قامتي از جنس تقدير
برهنه در برابر سرنوشت
درخت داغداغان
صالح کیانپور
در ایران باستان از درخت داغداغان برای نشانهگذاری محل اموال زیرخاکی استفاده میشدهاست.این درخت در فرهنگ ترکمن، مقدس و محترم است. ترکمنها چوب آن را به شکل خاص تراشیده و به گردن کودک میآویزند تا چشم نخورد. نقش داغداغان هم برای جلوگیری از "نظر خوردن" در فرش ترکمنی بافته میشود.
با محمود دولت آبادی در تولد 77 ساله گی اش
فکر میکنم این آدمها به طور کلی عمر زیادی ندارند. در جستوجوی مرگ ون گوک نبودم هرگز. نامههایش را خواندهام، آثاری را که دربارهاش نوشته شده خواندهام، در هلند نمایشگاهش را دیدهام، بارها آلبومش را ورق زدهام. و همیشه به آن شکفتگی فکر کردهام، به آن درخشندگی ناگهانی. خودش عین امپرسیونیزم است، خود زندگی ون گوگ یک درخشش ناگهانی است. و من دیگر کنجکاو نشدم که ببینم پایانش چطور بوده. فرقی نمیکند. شاملو حرف جالبی میزند؛ ازش یادی بکنم برای اینکه مردادماه درگذشت. شاملو به من گفت «زندگی ما یک اتفاق است و مرگ ما یک قطعیت». آنچه در ون گوگ مهم است آن اتفاقی است که افتاده؛ آن قطعیت دیگر قطعیت است.
اینگه بورگ باخمن،شاعر اتریشی / برگردان:فرشته وزیری نسب"
ا
آورده شد ،به کار برده شد، تمام شد
نظمی خانگی رعایت شد. گفته شد، انجام داده شد
از حکایت حسن بصری و نورالسّناء تا امیر ارسلان
با کلیشه های رایج در " حکایت " و " قصه "
جواد اسحاقیان / فصل سیزدهم
با آن که خواننده پیشتر در یکی از فصول گذشته ی این پژوهش نامه با عنوان از بوطیقای نثر " تودوروف " تا " امیر ارسلان " نقیب الممالک " با هنجارهای ناظر بر نوع ادبی " حکایت " و " قصه " آشنا شده است ، آن همه را برای درک دقیق و جزئی عناصر ، سازه ها و شگردهای این اثر کافی نمی دانم . به این دلیل ترجیح می دهم مستقلاً به این عناصر و سازه ها بپردازم
اینگه بورگ باخمن
اتریش
باخمن در رشته ی فلسفه تحصیل کرد ، رساله ی دکترای وی درباره ی فلسفه ی وجودی مارتین هایدگر بود.
دیوار کاغذی
مجموعه شعر نوشته:محبوبه کلبعلی
حمید رضا اکبری شروه
نگاهی تطبیقی به اسطوره های آفرینش و قصۀ آدم
احمد فضلی نژاد
«وقتی که نه از بود نشان بود و نه از نبود، نه هوا بود و نه کشور آسمان. نه پوششی بود و نه پناهی، نه آبی و نه دریای ژرفی. مرگ نبود و زندۀ جاوید نبود. و نه نشانی که روز و شب را از هم جدا کند. یکی بود که به وجود خود قائم بود و به جز او هیچ نبود. تاریکی بود و تشویش، جهان در تاریکی پنهان بود. آنچه بود، بیشکل و هیأت بود، پس از آن در اثر گرما وحدت سپس رغبت و خواهش که هستۀ روح است، پیدا شد. خردمندان که با فکر دل در جست وجو بودند، رابطۀ بود را با نبود دریافتند. خط متقاطعی گسترش یافت و بالا پایینی پیدا شد. تولیدکنندگانی و قوای عظیم و آزادی و نیرویی در زمین و آسمان به وجود آمدند. که میتواند بداند و که میتواند بگوید که آفرینش از کجا بود و چگونه نمایان شد!
او باید در هر جنگی شرکت کرده بوده باشد
که چنین قدرتی دارد.
او باید در هر جنگی در هر زندگی ای ، در هر عشقی بوده باشد
او چنان به خوبی زندگی می کند
تا به رویای عقیق وارش برسد
آدم ها خداحافظی را اختراع کردند /
ترجمه: هادی محمدزاده - كامبیز تشیعی
آدمها خداحافظی را اختراع کردند
زیرا فکر میکردند بی زوالند
با اینکه میدانستند زندگی اشان را دوامی نیست
در ساحل کدام رودخانه
این گفتگوی نامعلوم را فرو خواهیم گذاشت؟
آیا ما دوتن
دلیا و بورخس
اهل شهری نبودیم که یکبار در جلگهها
ناپدید شد؟
پرترهای از خود
(کوه مقدس ( نگاه اسطوره شناسی به کوه )
در شمال ، كوهي سياه ايستاده است ... در شرق، كوهي سپيد ايستاده است...در جنوب، كوهي آبي ايستاده است... و در غرب ، كوهي زرد ايستاده است ،
و بالاي هر كوهي ، خدا ايستاده است.
(از سرود كوهستان ها ، قبيله ناواجو)
کوه یکی از نمادهای پیوند آسمان و زمین است. و در میان پیونددهندگان آسمان و زمین (کوه، درخت، ستون، طناب، نردبان، آب) به لحاظ ارتفاع و قداست. از جایگاه خاصی برخوردار است.
با افزایش ارتفاع، قداست نیز افزایش می باید. کوه، مرتفع ترین پیوند دهنده آسمان و زمین است. «رمز محور کیهانی است که زمین را به آسمان می پیوندد.» (1) و نماد قدرت خدایان محسوب می شود.
فرناندو پسوآ
روشن است که خسته ام
زيرا آدميان در جايي بايد خسته شوند
از چه خسته ام ، نمي دانم
دانستنش به هيچ رو به کارم نيايد
مورات هان مونگان
ترجمه : سيامک تقي زاده
سال ها پيش بود
همان وقت ها که تاريکي
خيلي زود بر زمين مي نشست
همان روز ها که باران
نم نم مي باريد
همان وقت هاي
بازگشت از مدرسه ، از کار
که در خانه ها چراغ روشن مي شد
دکان تنباکوفروشی
فرناندو پسوآ
من هیچم.
من هیچگاه چیزی نخواهم بود.
من حتی نمیتوانم خواهان بودن چیزی باشم.
ازاین که بگذریم تمامی رویاهای جهان در من است.
هم اینک از پنجرۀ اتاقم بیرون را تماشا میکنم.
ابليس در شعر اقبال لاهوري و عطار نيشابوري
دکتر پروین مشهور
جایی میان قلب هست /چارلز بوکوفسکی
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمیشود
یک فضای خالی
و حتی در بهترین لحظهها
و عالیترین زمانها
شیلور استاین / برگردان:یغما گلرویی"
همیشه یه صدایی میشنوی
که آروم آروم بهت میگه:
این کار درسته و اون کار درست نیس
ترجمه : م.کاشیگر
فکرتان خواب می بیند
بر بستر مغزهای وارفته
خوابش نوکران پروار را ماند
بر بستر آلوده
گناه / لورکا
چه دلپذیر است
این که گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم میبایست
زیر باران زندگی میکردیم
دکتر استوکمان: (انگار که رازی را میخواهد به آنها بگوید، همه را دور خودش جمع میکند) بگذارید به شما بگم چه کشفی کردم. من فهمیدهام که قویترین مرد دنیا کسی است که از همه تنهاتر است.
گزارشي از روند داستان نويسي کورش اسدي
حسن محمودي
كورش اسدي با دو مجموعه داستان كوتاه «پوكه باز» و «باغ ملي» و يك كتاب در شناخت غلامحسين ساعدي از جمله نويسندگاني است كه توجه به زبان و چگونگي قصه گويي او را از نويسندگان هم نسل خود متمايز مي كند
« در ژرفای آب» در ایران
«در ژرفای آب» تازهترین رمان پائولا هاوکینز نویسندهی رمان پرفروش دختری در قطار در ایران منتشر شد.... نشر نون
این رمان که به تازگی در بازار جهانی کتاب عرضه شده است در همان روزهای اول به لیست پرفروشترینهای نیویورک تایمز و آمازون راه یافته است و در ایران نیز با ترجمة حدیث حسینی و نازیلا محبی و در قالب «منظومة داستان خارجی» نشرنون منتشر شده است.
نویسنده: آریل دورفمان
مترجم: سید مصطفی رضیئی
نشر نوگام
کتاب «آهن قراضه، نان خشک، دمپایی کهنه!»،
اثر آذردخت بهرامی در 183 صفحه، شمارگان 500 نسخه و بهبهای16 هزار تومان
توسط نشر چشمه منتشر شده است.
در سرزمین فراموشی /امیر حسین تیکنی
به بوییدنِ کشتی زنگار بسته آمده است
پرنده ی کوچک
به بوییدن نور بر فلز
به بوییدن باد بر پرچم
به بوییدن صدا بر شیپور
به بوییدن مه بر پنجره های کوچک
عنوان خبر : انتشار رایگان کتاب عکس « شاعرانه نگاه کن ! » از « مهندس فرشید خیر آبادی » در وب سایت و کتابخوان « فیدیبو ، کتابراه و طاقچه »
«شاعرانه نگاه کن!»
به هر چیز، به هر چه .
از هیچ، چیزها دیدن؛ آنچه نادیدنى ست، زیبا دیدن.
بسان «هایکو» و منطق «ذن» ، بسان کوتاهى و لذت؛ بسان گذر از تاریکى به درخشش. چه با دوربین موبایل؛ چه با دوربین من. مى توان هنرمند عکاس بود وُ شاعرانه نگاه کرد.لنک
نسخه الکترونیکی در وب سایت امازون
مولانا؛ جلالالدین محمد بلخی
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت/ در مصر به فرعون که بنمود، علی بود
عیسی به وجود آمد و در حال سخن گفت/ آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود علی بود/ آن نور خدایی که بر او بود علی بود
اریش فرید (شاعر معاصر اتریش)
دوست داشتنِ هم،
در زمانهاي كه آدميان ما يكديگر را ميكُشند
با جنگافزارهايي مدام كشندهتر
تا سر حدِّ مرگ يكديگر را گرسنه رها ميكنند.
ترجمه رمان ترلان نوشته فریبا وفی نویسنده ایرانی برگزیده جایزه مؤسسه (Litporm) آلمان شد.
فریبا وفی با تأیید این خبر به ایسنا گفت: این کتاب حدود ۱۴ سال پیش در نشر مرکز به چاپ رسیده بود که حدود دو سال قبل به آلمانی ترجمه شد. من هم تازه از روی سایت خود این مؤسسه متوجه شدهام که کتابم برگزیده این جایزه شده است. این رمان را یوتا هیمل رایش به زبان آلمانی ترجمه و در این کشور منتشر کرده است.
« قصه دارویی پس از مرگ شهرزاد. »
« درباره ی ترنجِ قالی اثرِ فریبا حاجدایی. »
در مجموعه داستانِ ترنج قالی خیالمان از بابت فوتوفنِ داستانگویی راحت است. حاجدایی بعد سالها نوشتن خوب میداند چه طور داستانش را بدون خُرده شیشه های پست مدرنیستی بنویسد. پس در مجال این مقاله بیشتر به درونمایه داستانها میپردازم که نه در طرحِ داستانها که در درون شخصیتها پیش میرود و مثلِ آبِ زیرکاه تکنیک خود را افشا میکند.
البته شاملو عکاس خیلی خوبی بود و یک لابراتور عکاسی داشت و عکسهای ماندگاری از نیما، خودم، برادرم و برخی دیگر داشت.
عکسها را در خانه ظاهر میکرد. زاویه را میشناخت، عدسی را، دید را و .... در کل سینما را میشناخت. یادمِ یه دوربین سینمایی کوکی برای من خریده بود از این ۸ میلی متریهای کوچک که با دست کوک میشه؛ روسی. بعد من گفتم من با این نمیتونم فیلم بسازم. گفت: «پس فکر کردی رزمنا و پوتمکین رو چطور ساختن؟ با این» و من خودم را تصور کردم توی خلیج فارس که باید دنبال یه ناو بدوم...
شگردهای روایی مشترک میان
امیر ارسلان و کنت مونت کریستو / جواد اسحاقیان /فصل 12
من اندکی پیش تر ، اشاره کردم که به پندار من " نقیب الممالک " رمان تاریخی کنت مونت کریستو 1 ، نوشته ی " الکساندر دوما " 2 ، را در مطالعه گرفته و برخی از مضامین ، بن مایه ها ، نمادها و شگردهای روایی خود را از او گرفته است . در باره ی پاره ای از این وجوه مشترک در زمینه ی بن مایه ها نوشتم و اینک ، لازم می دانم که به بعضی از...
«تروریست تماشا میکند»
«بمب سر ساعت یک و بیست دقیقه بعدازظهر
در کافه منفجر خواهد شد
الان درست یک و شانزده دقیقه است.
یک قدردانیِ انسانی، نگاهی به کتاب«فروغ فرخزاد» زندگینامه ادبی
فریبا حاجدایی
فروغ فرخزاد، یکی از شاخصترین چهرههای تاریخ معاصر، است. او زنی است که بیعدالتی و بیداد را مختص دستگاه حاکمه نمیبیند و به دنبال جای پای این معضلات در قلمرو خانه و در راه و روش و امور روزمره مردمان است. او ساخت و بافت قدرت را به چالش میگیرد و معتقد است تا زن و مرد تغییر ذهنیت اساسی پیدا نکنند و در مناسبات شخصی در فضاهای خصوصی تجدید نظر نکنند هیچ چیز تغییر نمیکند.
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ،
ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﮔﻮﺵ ﻣﯽﺩﻫﺪ،
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ،
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﻣﯽﺧﻨﺪﺩ ﯾﺎ ﻣﯽﮔﺮﯾﺪ،
ﮐﻪ ﻗﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﺟﺴﻤﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﺑﺪﻝ ﮐﻨﺪ،
رمکو کامپرت
مثل نا آرامی خانهای که خواب میبیند.....
مثل ماهیهای خونین در سبدهای بازار
دهان پرکار یک گلفروش
پاهای گریزان دو جوان
که بستهای شکلات را دزدیدهاند
ابروهای مغرور دخترها
که موهایشان را فر میزنند
حلقههای دور چشم فروشندهی ساعتهای مچی...
مثل انگشتان لرزان رنگ پریدهی یک الکلی
است، بدنِ تو.
آندره برتون شاعر فرانسوی
همانطور که در آغاز گفتم، راههای پر زحمتی هست
برای کشتن انسان. سادهترین، بیواسطهترین، و تمیزترینش
همین که ببینید او جایی در میانه قرن بیستم زندگی میکند
و همانجا رهایش کنید ... .
ترجمه از :سروژ استپانیان
با آنـکه مـمکن اسـت عجیب به نظر بیاید، واقعیت این است که کافی است انسان از دامنپوشی درآید تا بـیدرنگ به موجودی مردانهتر و مصممتر مبدل شود. این واقعیتی است انکارناپذیر، که سراسر تـاریخ بشریت گواه آن اسـت. دامـن،انسان را به زنجیر میکشد و به او اجازه نمیدهد به طور جدی گام بردارد، در حالی که یک انسان شلوارپوش، آزاد و بیمانع در راه زندگی قدم میگذارد.
زمستانی که وارد تاشکند شدم به راستی جز کالبدی در انتظار مرگ از من چیزی باقی نمانده بود. اما در این شهر، خانهی اجارهیی، درهای دیگری را به رویم گشود. دو – سه ماهی گذشت. خارج از محیط بیمارستان، بهار سرزندهی تاشکند، جای خود را به تابستان میداد. هوا خیلی گرم شده بود؛ طوری که وقتی با پاهای لرزان برای گردش بیرون میرفتم همهجا در مقابلام شادابو سرسبز بود.
بهار سرلك
در هر شهري كه تا به حال زندگي كردهام، در هتلي اتاق گرفتم. اتاق هتل را براي چند ماهي اجاره ميكنم، ساعت شش صبح خانهام را ترك ميكنم و سعي ميكنم در ساعت شش و سي دقيقه در محل كارم باشم. براي نوشتن، روي تخت دراز ميكشم. اصلا اجازه نميدهم خدمه هتل ملحفههاي تخت را عوض كنند چون من اصلا آنجا نميخوابم. اما فقط به آنها اجازه ميدهم بيايند و سطل كاغذ باطلهها را خالي كنند. اصرار دارم همه تابلوها را از روي ديوار بردارند. نميخواهم .چيزي روي ديوار باشد. به اتاقم در هتل ميروم و انگار كه تمامي عقايدم به حالت تعليق درآمدهاند
هرابال /برگردان پرویز دوایی
اغلب فکر می کنیم
اینکه به یاد کسی هستیم
منتی است بر گردن آن شخص
غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم ، این هنر اوست نه ما
به یاد ماندنی بودن ، بسیار مهمتر از به یاد بودن است .
دیوار مشترک / میترا داور
خیلی وقتها دوست دارم این دیوار مثل پرده ای نازک کنار برود، تا ببینم پشت این دیوار، پشت آن پرده قرمز و پچپچهها چه میگذرد .
گاه جلوی در ورودی میبینمش با موهای قرمز و کاپشنی قرمز.
گفتوگو با كاترين هيوز، نويسنده رُمان نامه
دنياي ادبيات سرشار از زنان بااستعداد است
دنبال بهانه براي ننوشتن نباشيد. اين روزها با توجه به فضاي مجازي، اگر ناشري هم پيدا نشد كه كارتان را چاپ كند، اين انتخاب را داريد كه آن را در فضاي مجازي منتشر كنيد. لازم نيست داستانتان تا ابد در گنجه خاك بخورد. تمام كردن يك داستان به تنهايي موفقيتي بزرگ است كه بايد به آن افتخار كنيد، به آن جلا دهيد، ويرايشاش كنيد، گسترش و بهبودش دهيد و وقتي از آن راضي بوديد، (كه اتفاقا هرگز راضي نخواهيد بود!) آن را در معرض ديدِ دنيا قرار دهيد تا آن را بخوانند. از اينها گذشته، فكر ميكنم اصلا داستان را براي خوانده شدن نوشتهايد
روان شناسی زبان
به گفته بارت «زبان، قدرت است، چون مرا مجبور می کند کلیشه هایی از پیش شکل گرفته را به کار ببرم و آنچنان ساختار محتومی دارد که به ما بردگان، اجازه نمی دهد که از آن، آزاد و خارج شویم، چون هیچ چیز بیرون از زبان نیست».(1)
خروس
ابراهیم گلستان
از روزگار رفته حکایت /شيما بهرهمند
قصههای گلستان درباره احضار ارواح است و فال قهوهای که درست از آب درمیآید و بعد هم بهقول گلستان «حرف توی حرف میآید، خب بیاید!» از اینجا به بعدِ نامه پاسخهایی است که گلستان برای مطالب سیمین در نامهاش آماده کرده.
کتاب آينه تال
اثر سودابه فرضي پور /نشر هیلا / ققنوس
دوات: سودابه فرضی پور نویسنده و مدرس در سی امین نمایشگاه بین المللی کتاب با رمان «آینه تال» حضور دارد.
از این نویسنده همچنین یک مجموعه داستان کوتاه با عنوان «همین است که هست» از انتشارات افراز و یک رمان نوجوان به نام «بهتر از شکلات مجانی» در نمایشگاه امسال عرضه می شود.
تفسيري بردو داستان مجموعه باخيال ها و بي خيال ها نوشته ي حسن لطفي
علي رشوند
مجموعه داستان با خيال ها و بي خيال ها دراواخرسال 1395توسط انتشارات ثالث منتشرشده است كه حاوي هفده داستان با نامهاي "آب ، باد ،خاك ، آتش – قطره عاشق ،باچشم بسته ، باغ فردوس ...
بالزن ها / محمد رضا کاتب
انتشارات هیلا /ققنوس
تازهترین رمان محمد رضا کاتب با عنوان «بالزنها» از سوی نشر هیلا روانه بازار کتاب شد.
این نویسنده و مترجم به ایسنا گفت: در نمایشگاه کتاب امسال دست پر و با چهار کتاب جدید حاضر خواهم بود، هم در بخش ناشران عمومی ایرانی و هم در بخش ناشران بینالملل. مجموعه داستان تازهام، چهارمین مجموعه داستانم، با نام "آدمهای اشتباهی" توسط نشر نیماژ منتشر و در سالن یاس نمایشگاه به مخاطبان عزیز ارائه خواهد شد.
ترجمه: فرشید عطایی
روی همرفته، در آنچه درباره فاکنر ثبت شده است، فقط نویسندهای دیده میشود با سماجت و سرسختیای خاص، که هیچ استعداد قابل توجهی نداشت. بااینحال، اندکی بعد از بازگشتش به ایالات متحده، نشست و یک طرح قلمانداز در 14000 کلمه نوشت پر از ایده و شخصیت. یعنی مقدمه رمانهای سترگش در سالهای بین 1929 و1942. در این دستنوشته، نام منطقه “یوکناپاتاوا” آورده شده بود.
این تنهایی لعنتی / فوژان برقیان
نشرهیلا / ققنوس
کتاب «این تنهایی لعنتی» اثر «فوژان برقیان» است. کتاب در قالب رمان نوشته شده و بهتازگی به چاپ رسیده است. در پشت جلد کتاب، بخشی از آن را میخوانیم: «فکر میکنیم میشه سرشو کلاه گذاشت. بعضیا پا میذارن به فرار، بعضیا ندید میگیرنش. اما اون دیر یا زود خودشو نشون میده. بیهوا، سر بزنگاه مچتو میگیره. این تنهاییه! نمیتونی انکارش کنی؛ چون از تو قویتره. واقعیه! مثل زندگی نیست. خود زندگیه. تو هم فهمیدهایش، واسه همین موندهای سر سهراه چهکنم!» کتاب حاضر را نشر «هیلا» منتشر کرده و در اختیار مخاطبان قرار داده است.
نامه به سيمين / ابراهیم گلستان
درست نشناختن وقتى خصيله و عادت شد ديگر حس بهانه نميخواهد. بهانه لازم نيست چون حس، خودش، بهانه ميشود ديگر. حس بىمهار ميراند، معرفت، جورى که شکسپير هم گفت، گاهى بىتصميمى ميآورد. اما تصميم ساده کافى نيست. بىتصميمى شايد تصادفى درست بيايد، اما تصميمها بدون معرفت غالباً غلط هستند.
از کنت مونت کریستو تا
امیر ارسلان / جواد اسحاقیان / فصل 11
چنان که در " سخن پیشین " نوشته ام ، من احتمال داده بودم که " نقیب الممالک " رمان تاریخی و سراسر ماجرای کنت مونت کریستو ، نوشته ی " الکساندر دوما " ، را خوانده و از آن تأثیر پذیرفته بوده است . اکنون پس از مطالعه ی این رمان شش جلدی ، فرض پیشین خود را ...
کبوترهای ایلیا» برگزیدهای از بهترین داستانهای ضدجنگ در ادبیات معاصر آلمانیزبان است.
نشر افق
در این مجموعه، آثار شاخصترین نویسندگان آلمان و اتریش گردآمدهاند. این داستانها تأثیر جنگ در زندگی و سرنوشت مردم کشورهای درگیر در جنگ جهانی دوم و خشونت آلمان نازی را به تصویر میکشند. کتایون سلطانی این داستانها را از میان کتابها و منابع متعدد ادبی آلمانی انتخاب و ترجمه کرده است.
فرحناز علیزاده
سر سبیلهایت را نجو
کیومرث منشی زاده / قهوه خانه های سر راه
قلب، مانند قهوه خانه های سر راه
یادآور غربت است
هیچ مسافری را
برای همیشه
در خود جای نخواهد داد
ادبیات و رهایی اخلاقی
علی شروقی
این نویسنده های افسرده!
ویرجینیا وولف
در جلسات نقد ادبی و گردهمایی ها شرکت می کرد و مثل آدمی که هیچ مشکلی ندارد، حرف می زد. دوره های افسردگی اش هیچ گاه منظم نبود. گاهی کوتاه می آمد و زود می رفت و گاهی سال ها دست از سرش بر نمی داشت. این دگرگونی حسی در کمتر از 20 روز تنها یک دلیل داشت؛ افسردگی دو قطبی! خیلی ها می گویند اگر وولف درمان شده بود، دیگر شاهکارهایی مانند «به سوی فانوس دریایی» و «خانم دالووی» را از او نمی خواندیم چرا که وولف بیماری اش را الهام بخش داستان کتاب هایش می دانست.